50 ) سه راهی سرنوشت ساز   12

ساخت وبلاگ

وضعیت انتظار

برای رفع مشکلات یک اجتماع اولین گام آسیب شناسی دقیق و سپس تجویز راهکار مناسب برای برطرف کردن آن مشکل و در مرحله سوم تمکین اکثریت افراد آن جمع به تجویزی است که برای رفع مشکل ارائه شده است. دقیقا مانند وقتی که دچار یک بیماری جسمی یا روحی می شویم.

البته در مورد اول ما با مجموعه ای از افراد روبرو هستیم که این افراد هر روز در حال تغییر و تحول هستند و هماهنگ کردن و متقاعد کردن آنها خود مهارت و توانایی مدیریتی بالایی علاوه بر دانش آسیب شناسی نیاز دارد. ولی در مورد بیماری های جسمی و روانی و روان تنی متخصص با یک فرد و حداکثر با خانواده بیمار در ارتباط است.

این توضیحات جهت روشنگری در زمینه پیچیدگی تغییرات اجتماعی بدین سبب بود که ممکن است این سوال به ذهن شما آمده باشد که:

چرا ما مردم ایران در حالی که همواره خیلی تلاش کرده ایم و نخبگان پیشرو و رهبران اجتماعی وطن دوست و آگاهی نیز داشته ایم، به چه دلیل است که نتوانسته ایم به یک جامعه قانونمند و منظمی برسیم که اکثریت بالایی از مردم آن بتوانند امنیت و سلامت اجتماعی را در زمینه های مختلف زندگی خود شاهد باشند؟؟؟

بلکه برعکس مجبوریم در جامعه ای پر از تبعیض و ناهماهنگی زندگی کنیم و همواره عده ای با دست باز و گردنی افراشته برای تخریب دستاوردهای عموم مردم در حال نقشه کشیدن و اعمال نظر باشند و مردم فرصت های طلایی زندگی خود را از دست بدهند و امکان پیشرفت و زندگی توام با آرامش چون رویایی برای آنها باشد!!!

در این مبحث برآنم تا از چند زاویه به دلایل این چرایی بپردازم.

۱_ جامعه ایران جامعه متکثری است. به دلیل تاریخ تمدنی و داشته ها و اندوخته های مردمان و موقعیت جغرافیایی خوبش همواره مورد طمع و در نتیجه تاخت و تاز اقوام و قبایل مختلف از همه طرف بوده و هر چند رشادت ها و تلاش های مردمانش کم نبوده اما جایی که دیگر تاب مقاومت از مردمان این مرز و بوم رفته با همت اندیشمندان و مردم خیلی زود فرهنگ و هنر و کتابت را به متجاوزان آموخته و به نوعی آنها را رام و عوامل اجرای خواسته های خود نموده است. ولی از آنجایی که این در هم آمیختگی ها نهایتا سبب ایجاد تنوع فکری و آداب و رسوم جدیدی شده( یکی از عوامل تغییرات اجتماعی جنگ ها و لشکر کشی ها بودند) و سبب کثرت و فراوانی دیدگاه های مختلف نسب به زندگی و قواعد حاکم بر آن شده اند لزوم نظم و قانون و تمکین به آن برای ایجاد آرامش در زندگی و مدیریت امور آن همواره بیش از جوامع دور افتاده و غیر متکثر احساس شده است که متاسفانه بعد از انقلاب ۵۷ در ایران تحت حکومت فقیهان نه تنها به این مهم توجه نشده که حکومت مایل به دخالت در همه امور جهت قطع پایه های نظم اجتماعی و انسداد روند قانون گذاری توسط مانع سخت شورای نگهبان شده و کشور را از تحول و تغییرات مورد نیاز نسل جدیدش نیز باز داشته است

_ ما آدم ها در ارتباط با یگدیگر با چالش ها و مشکلات متفاوتی روبرو می شویم که یکی از سخت ترین آنها ارتباط با افرادی است که عزت نفس و اعتماد به نفس در آنها شکل نگرفته است و یا در گذر ایام از آنها سلب شده یا سطح آن پایین آمده است. آیا تاکنون به چرایی این دستورالعملی که حتما همه شما شنیده اید و کمتر کسی پیرامون آن حرف زده است فکر کرده اید؟؟؟؟؟

" ایرانی را گرسنه نگه دار و عرب را سیر"

واقعیت تلخی که ریشه آن بر می گردد به عزت نفس لطمه دیده ایرانیان و اعتماد به نفس ربوده شده از آنها تحت تعصبات و باید و نبایدهای مذهبی و سخت گیرانه از طرف "خوارج " بی دین و آیینی که در لباس ملایان و آخوندها و شیخ هایی که در کمال تعجب خود را عالمان دینی نیز جازده بودند موج می زده و سبب پیچیدگی هایی در رفتار با مردمان این دیار شده است و سبب مشکلات چند وجهی برای جامعه گردیده است. چون اگر به افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند احترام بگذاری و بخواهی به کسانی که عزت نفس آنها آسیب دیده شخصیت بدهی آنقدر سیل توقعات خود را به سویت روان می کنند و زندگی نکرده خود را از تو می طلبند که زندگی و هستی ات را تحت الشعاع خواسته های خود قرار می دهند و این است راز این توصیه تا بتوانید خواسته های آنها را کنترل و مدیریت کنید. چون آنها به تحقیر شدن و دیدن رفتارهای پست و غیر انسانی عادت بیشتری دارند و ظرفیت تحمل آنها بالاتر است نسبت به رفتارهای انسانی و توام با احترام و رعایت حق و حقوق شان،اما دلیل اینکه می گویند " عرب را سیر نگه دارید" بر می گردد به این مشکل که اگر اعراب گرسنه شنوند طغیان می کنند و آنوقت است که چنان پستی از خود نشان می دهند که حقارت های رفتاری آنها آزار دهنده و غیر قابل تحمل می شود

_ نکته مهم تر از همه این است که برای تغییرات اجتماعی مفید و رو به رشد باید رهبران این جنبش ها با خلق و خو و نیازها و خواسته های مردم یک منطقه و یا جمعیت مورد نظر کاملا آشنایی و هماهنگی داشته باشند تا بتوانند در طول انجام این تغییرات تا زمان به نتیجه رسیدن آنها چالش های پیش بینی نشده آن را مدیریت کنند و گرنه ممکن است در نیمه مسیر و یا حتی در نزدیکی های به نتیجه رسیدن مسیرش عوض شود. به عبارت دیگر تغییرات اجتماعی یک روند بسیار فعال و حساسی هست و کسانی که دهه هاست مهاجرت کرده و از متن جامعه و تغییراتی که در مدت دوری از وطن اتفاق افتاده بی خبرند و با آن ناآشنا هستند، نمی توانند ظرافت های آن را بشناسند و به این دلیل است که اغلب شما با اقوام و دوستانی که سال هاست از وطن رفته و حالا برای بازدید و یا کاری به وطن برگشته اند مشکل نگرشی دارید. چون تصور آنها از وطن، وطنی است که در آن بزرگ شده و زیسته اند نه وطنی که طی تغییرات زیادی که بعد از رفتن آنها داشته و هم اکنون با آن مواجه هستند. آنها نیز دیگر آن آدم سابقی که به هنگام رفتن بوده اند نیستند بلکه مهاجرت و چالش های آن از آنها فردی با شخصیت جدیدی نزدیک یا خو گرفته به باورها و نگرش های جامعه ای که به آن مهاجرت کرده اند، پدید آورده و از این روست که شاید بتوانند در نقش کارشناس و رفیق و دوست و آشنا خوب و حتی خیلی مفید باشند ولی در نقش های حساس مدیریتی و در رقابت با مدیران ارشدی که در داخل همین جامعه در حال فعالیت و تلاش بوده اند و در مقام رقابت در ضریب نفوذ اجتماعی و بکار گیری درست مهارت های مدیریتی کاملا عقب می مانند و آنوقت است که نه تنها آنها عقب می مانند و سریعا حذف شده و مجبور به مقاومت های سخت و خشن می شوند که صد البته با بعضی از افعی های مار خورده داخلی توان رقابت را ندارند و آنوقت است که امید منتظران و کسانی که دل در گرو رسیدن آنها سپرده بودند تا بیایند و آنها را از بلا و مصیب های تلنبار شده بر زندگی شان نجات دهند نا امید می شود و مجبور می شوند که تاوان سنگین برخوردهای احساسی خودشان را مانند کسانی که بدون هدف و برنامه مشخص به خیابان ها ریختند و انقلاب 57 را رقم زدند و دهه هاست که در آتش تندروی های مذهبیون به قدرت رسیده در سایه هرج و مرج آن می سوزند، پس بدهند

نتیجه اینکه:

" ایران تشنه نظم و قانون است، قانونی عادلانه که به نفع همه مردم باشد، قانونی منصفانه که کسی و کسانی در آن برتر از دیگران فرض نشوند، قانونی به زبان همین مردم، قانونی بر اساس شرایط زمان و حال و هوای این روزهای زندگی در زمین، قانونی که با اجرای آن زندگی برایشان تسهیل شود نه اینکه سد و مانع راه باشد و بوجود آورنده شرایط سخت، قانونی که بتواند مرهم زخم هاشان باشد نه نمکدانی برای سوزاندن سر تا پای زخم آلودشان، قانونی که گرمابخشد به زندگی شان نه اینکه دستاویزی باشد برای آزردن وجودشان، قانونی شفاف و قابل اجرا نه قانونی که با شبهات آن بشود درد و رنج را تا مغز استخوان شان فرو برد، قانونی می خواهد که همه آیین ها و تشکل ها و احزاب و اقوام و گروه و دستجات اجتماع را به رسمت بشناسد نه اینکه در معیت آن بشود آنها را اخراج یا مجبور به مهاجرت شان کرد و یا منکوب و سرکوب به طوری که سر بلند کردن برای آنها دشوار و پر هزینه شود، قانونی که بشود به استناد آن اخلال گران واقعی و شروران و آدم کش ها را در بندکشید و جامعه را از شر آنها خلاص کرد نه اینکه با کمک آن امان نامه گرفت برای آنها،،،،،"

+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 12:21 توسط شب شکن  | 

آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟...
ما را در سایت آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 67 تاريخ : شنبه 20 اسفند 1401 ساعت: 14:49